ردپای باران ...

خیالی نیست...

اگرمن باخیال تو زنده ام...

و تو بی خیال من!!

خیالی نیست...

اگرمن ثانیه به ثانیه ازتو می نویسم...

و تو نمی خوانی!!

خیالی نیست...

اگرمن با مرور خاطراتت آتش می گیرم...

و بی توجهی تو...هیزم بر آتشم می ریزد!!

خیالی نیست...

اگر من بی تو شاعر شده ام...

و تو تنها بهانه ی شعرهایم!!!

خیالی نیست...

اگرعین خیالت نیست...یادت نیست که نیستم!

برچسب‌ها: خیالی نیست, مرور خاطرات, بی تو, یادت نیست

+ نوشته شده در جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 22:50 توسط یک شیعه |

اهل تهرانم... روزگارم بدنیست!!!!
من جهانی دارم که درآن خوبی تنهابازیگرفعال است!!!
من خدایی دارم که به مهربانی عطریاس گرایش دارد!!!
و دوستانی که به مهربانی یک حس لطیف اند و دلی دارند که دریایی مملو از احساس است!!!
................................................
و اینجاست که نجوای :
یا اله العاصین . . .
فضای دلم را نورانی می کند . . .
................................................

وکربلا را آفرید تا عشق جهان گیر شود!

اول حرف آخر را... :
کربلا یک شهر نیست عالم است...

ردپای باران ...

السلام علیک یا اباصالح المهدی

خیالی نیست...

نوشته‌های پیشین

آرشیو موضوعی

برچسب‌ها

پیوندها